نامه ها شماره ٢٨
سياوش دانشور

آزادى و برابرى
سلام. ميخواستم ببينم باتوجه به گزارش شوراى اطلاعات آمريکا در شرف سازش ميان اين دو رژيم هستيم؟؟؟؟ و آيا خطر جنگ کاهش يافته؟ نظر شما در اينمورد چيست؟
آزادى و برابرى عزيز،
اخبار و گزارش سرويسهاى اطلاعاتى آمريکا با برخورد مثبت وزارت خارجه رژيم اسلامى هم مواجه شده است. در مورد سازش، نظر من اينست که مذاکره و ديپلماسى و سازش بخشى از پروسه جنگ است. قبل از انتشار اين گزارش، توافقاتى در مورد عراق صورت گرفت. مذاکرات مستقيم بعدى تعيين شد. دفاتر کنسولگرى رژيم در کردستان عراق باز شدند و بخشى از دستگير شدگان در عراق آزاد شدند. همينطور بدرجاتى عمليات انتحارى در عراق کاهش يافت. همه اينها نتيجه توافقات آمريکا و جمهورى اسلامى در مورد عراق بود. با اينحال، خطر جنگ، مادام که دولتهاى جنگ طلب براساس منافع و استراتژى سياسى شان برطبل آن ميکوبند، منتفى نشده است. کار ما و جنبش ما اينست که اين خطر را منتفى کنيم. نظر شخصى من اينست که ميزان زيادى از تبليغات جنگى و اعمال فشارهاى ديپلماتيک براى تغيير در معادلات قدرت در درون خود رژيم اسلامى است. "شوراى صلح ملى اسلاميها و کميته دفاع از انتخابات آزاد" ارکان داخلى اين سياست اند. اما مستقل از اينکه هر کس چه تحليلى از اوضاع دارد، جنبش آزادى و برابرى با يک خطر جدى مواجه است و کارش اينست که اين خطر را منتفى و براى بدترين حالت ممکن خود را آماده کند. توجه شما را به بيانيه حزب در همين شماره نشريه جلب ميکنم. موفق و پيروز باشيد.
حسن صالحی نیا
 آقاى على جوادى محترم! بدان كه جمهورى ايرانى با اسلام محّمدى خيلى فرق دارد. اين آخوندهاى كثيف ربطى به اسلام ندارند. اسلام واقعى عدالت و مساوات و برابرى و انصاف و مروت و نيكى و خير خواهى دارد. ولى جمهورى ايرانى بى عدالت و بى رحم و بى انصاف و ربطى به اسلام نه از دور و نه از نزديك ندارد و نخواهد داشت. لطفا سرنيزه خود را بطرف آخوندهاى حاكم در ايران اين ملاهاى بيشرف و بى ناموس نشان دهيد زيرا اينها جنايت كارهستند. درنهايت اسلام راستين همان سوسياليست واقعى است كه همه را يكسان ميبيند. لطفا جواب اين ايميل را بدهيد.
آقاى حسن صالحی نیا
ما درک ميکنيم که افرادى هستند که خود را مسلمان ميدانند و از اين رژيم و اعمالش متنفرند. کمونيستها سياست شان را براساس "مقابله با مسلمانان" نگذاشته اند، بلکه با جريانات و رژيمهاى اسلامى و مشخصا با جنبش اسلام سياسى طرف هستند و براى به شکست کشانيدن آن تلاش ميکنند. اما من در اين استدلال شما در باره اسلام واقعى و غير واقعى شريک نيستيم. اسلام به عنوان يک دين و مذهب و مجموعه عقايد و راه و روشها يک پديده ارتجاعى و ضد بشرى است. راستش تمام مذاهب همين گونه اند. اگر تفاوتى هست اينست که برخى از آنها توسط بشريت پيشرو مهار شدند اما اسلام هنوز در دنيا و بويژه در کشورهاى اسلام زده چرخ ميزند و قربانى ميگيرد. "اسلام راستين" و "سوسياليست" ديگر از آن مقولات کهنه و امتحان پس داده است. زمانى شريعتى و مجاهدين و نهضت آزادى و فرقان و آرمان مستضعفين از اين حرفها ميزدند. دليلش نه "واقعى بودن" اسلام آنها بلکه آتوريته سوسياليسم بين الملل بود که جريانات اسلامى و ناسيوناليستى را هم وادار کرده بود که "عدالتخواهى" شان را رنگى سوسياليستى بزنند. "جامعه بى طبقه توحيدى" بنى صدر و مجاهدين سابق يک نمونه است. اما اين تنها اسلاميون نبودند که رنگ سوسياليستى بخود ميزدند، بلکه سنت ناسيونال رفرميسم و جناح چپ جنبش ملى اسلامى نيز سوسياليسم شان اسلامى بود. هنر حزب توده اينبود که بين اسلام و سوسياليسم پل بزند! اين جنبشها اما همه به بن بست رسيدند. اسلاميون، چه آنها که در حکومتند و چه آنها که در اپوزيسيون اند، جملگى ماهيت ضد بشرى و جنايتکارانه شان را برملا کرده اند. بعيد ميدانم امروز مردم ايران آنهم بعد از سه دهه تجربه مستقيم اسلام و دست درازى اش به  زندگى مردم، اسلام ديگرى را اينبار با عنوان "اسلام راستين و سوسياليست" بپذيرد. اين از محالات است. اسلام در ايران به پايان خط رسيده است. کارت اسلام سوخته است و هر کسى که رنگ اسلامى به سياست و پلاتفرمش بزند، حاشيه اى ميشود. بعنوان کمونيست ما البته "سرنيزه" مان را به طرف سرمايه دارى و نظام مبتنى بر فلاکت و حقارت و بيحقوقى انسانها ميگيريم و دولتهاى اسلامى و غير اسلامى اش را به همين اعتبار ميکوبيم. شما طبعا ميتوانيد اسلام را بعنوان عقيده شخصى داشته باشيد، هرچند در همين قلمرو شخصى هم اسلام مانع پيشرفت و تعالى و رشد انسان است، اما مقايسه اسلام با آرمانهاى انسانگرايانه سوسياليستى تکرار داستان کهنه و منسوخ "تشيع سرخ علوى" است. اينجا ديگر ما صرفا "ضد رژيم" نيستيم، بلکه به اين نوع اسلام و جرياناتى که اين نوع اسلام را باد ميزنند برخورد جدى سياسى داريم. کمونيسم و سوسياليسم جنبش واقعى و انتقادى طبقه کارگر عليه نظام موجود است. اين جنبشى مدرن و پيشرو است که نقطه شروعش را بالاترين دستاورهاى بشر امروز قرار داده و براى فراتر رفتن از آنها و تغيير بنيادى اين نظام تلاش ميکند. بايد متوجه بود که اين نظام هر اهرمى را که در خدمت بقاى خويش و تامين سود بکار ميگيرد – اعم از مذهب و مردسالارى و خرافه و کهنه پرستى- بايد بعنوان ارکان و جوارح آن ديده و فهميده شود و با نقد عميق سوسياليستى پاسخ بگيرد. حکمت وجود و بازتوليد اسلام و مذهب و دکان پرسود آن در دنياى امروز را بايد در همين نظام جست. يک هدف انقلاب کمونيستى طبقه کارگر رهائى جامعه از مذهب و خلع يد از مذهب است. روشن است که برنامه سوسياليستى ما، در عين مبارزه براى مذهب زدائى در جامعه از آزادى مذهب و بى مذهبى دفاع ميکند. موفق و پيروز باشيد.    
فرزين
آيا حکومت کمونيستى (سوسياليستى) را براى آذربايجان مناسب ميدانيد و چرا؟
فرزين عزيز،
به نظر ما کمونيسم و سوسياليسم تنها راه نجات بشريت امروز است و ما براى ايجاد يک ايران سوسياليستى و آزاد و مرفه تلاش ميکنيم. در مورد سوال شما، که توجه را به آذربايجان ميدهد، منظور شما را دقيقا متوجه نيستم. اگر يک آذربايجان سوسياليستى و جدا از بقيه ايران را مد نظر داريد، آنوقت سوال اينست که چرا اين هدف انسانى و سوسياليستى و بشرى را براى مردم در ايران و جهان نميخواهيد؟ به هر حال خوشحال ميشوم که دقيقتر نکته تان را بيان کنيد تا روشنتر به آن پاسخ دهم. اما در همين سطح، من سوسياليسم و موازين حکومت شوراها و جمهورى سوسياليستى را در دنياى سرمايه دارى امروز براى هر گوشه کره خاکى مناسب و مطلوب ميدانم. چرا؟ چون اداره جامعه براساس دخالت مستقيم و مستمر مردم، و سازماندهى توليد اجتماعى براساس رفع نيازهاى شهروندان، بسيار عاليتر و پيشروتر از قدرت هاى شش در چهار فلان ديکتاتور و خان و سرمايه دار و ژنرال و يا اداره جامعه براساس بردگى مزدى و اولويتهاى سرمايه است. حتى اگر شما ميزان توانائى ها و منابع يک جامعه را ثابت فرض کنيد، سازماندهى اين جامعه براساس الگوى سوسياليسم مارکسى، نتيجه اش يک جامعه ايمن تر، مرفه تر، آزادتر، انسانى تر در قياس با يک مناسبات اقتصادى استثمارى و حاکميت سرکوبگرانه يک دولت سرمايه دارى است. معمولا مليون و قوم پرستان و دمکراتها ميگويند بله سوسياليسم "چخ گزل" اما حالا "نوبت تاريخى قدرت ملى و احياى هويت ملى است، عدالت اجتماعى هم نتيجه اينست"! به شما توصيه اکيد ميکنم که زير بار اين کلاهبردارى ملى و ناسيوناليستى نرويد. اين جنبشى ارتجاعى است که تلاش دارد هويت طبقاتى و انسانى اکثريت مردم را کنار بزند و هويت کاذب ملى و قومى برايشان بتراشد. اين جنبش ميخواهد بازار داخلى و تيول خود را برپا کند و سهم بيشترى از استثمار "کارگر ترک" را به جيب بزند. اين جنبشى ضد انسانى و واپسگرا است که رگه هاى افراطى آن رسما فاشيست هستند و در صورت قدرتگيرى در يک کوره دهات شروع به پاکسازى قومى ميکنند. به شما توصيه ميکنيم مباحث منصور حکمت در باره ملت، ناسيوناليسم و برنامه کمونيسم کارگرى را بخوانيد. کارگر در آذربايجان و تهران و کردستان و خوزستان و سيستان و هر جاى ايران يک موجوديت واحد طبقاتى است و در يک شرايط مشابه قرار دارد. منفعت کارگر بعنوان يک طبقه بدوا در اتحاد اوست و آزادى اين طبقه تنها با آزادى کل جامعه ممکن است. هدف کارگر و کمونيسم شريف و انسانى و آزاديخواهانه است. هدف ناسيوناليسم ضد بشرى، ارتجاعى و براى تحکيم بردگى سرمايه دارى است. براى برپائى يک ايران آزاد و خوشبخت سوسياليستى به اردوى ما ملحق شويد. موفق باشيد.  
رفقاى جوانان حزب اتحاد کمونيسم کارگرى تهران
پيام هاى شما در باره ١۶ آذر و همينطور گزارش توزيع پيام على جوادى در اطراف دانشگاه دريافت شد. خسته نباشيد و دستتان را بگرمى ميفشاريم.
باستان شناس کوچک
سلام. من (ما)  می خواهیم به حزب کمک کنیم. اگر از ما حمایت مالی میکنید میتوانیم شما را در
پیشبرد اهدافتان یاری فرماییم. اگر میخواهید موفق شوید تنها به تبلیغات مجازی بسنده نکنید چون جوانان مثل ما میتوانند شما را به اهداف والا و اون آزادی که میخواهید برسانند. حوزه نفود ما از ایلام تا زابل در سیستان می باشد.
باستان شناس کوچک عزيز،
سازماندهى فعاليت کمونيستى ما، برخلاف جريانات دست ساز قومى و مذهبى، متکى به پخش کمکهاى مالى و اجير کردن مردم محروم نيست. کمونيسم کارگرى متشکل از يک سرى انسانهاى شريف و داوطلب با انتخاب آزادانه و آگاهانه سياسى است. کسانى که در نقد ما به وضع موجود و تلاش براى تغيير آن شريک اند. ما البته صرفا به "تبليغات مجازى" اتکا نداريم و تلاش براى سازماندهى در داخل کشور جزو اولويتهاى درجه اول کار ماست و هر روز مشغول آنيم. اگر شما جوانان عزيز تبليغات و اهداف ما را والا و خود را در آن شريک ميدانيد، به صف ما ملحق شويد. شما ميتوانيد در مقابل خيل محافل و جريانات دست ساز قومى و مذهبى مرتجع مانند عبدالمالک ريگى، مبشر آزادى و برابرى و سوسياليسم در سيستان و بلوچستان باشيد. اين صدا بويژه در ميان کارگران مهاجر و مردم روشن بين در بلوچستان فى الحال هست و شما ميتوانيد آن را تقويت کنيد. روشن است ما از هر تلاشى براى رفع موانع کار شما دريغ نخواهيم کرد. موفق و پيروز باشيد.
آقاى يزدانى
نامه و شعر شما در مورد "جعل نام انجمن اسلامى دانشگاه علامه طباطبايى و انتساب ابراهيم نعيمى به عنوان دبير هيات نظارت ... و شكايت شما به درگاه خداوند سبحان" دريافت شد. دفاع شما از "انديشه هاى امام خمينى (ره)" و انتقادتتان به كافران که قرآن را با احمدى نژاد به نيزه" کردند، حرف دانشجو و تلاش براى آزادى نيست. احمدى نژاد فرزند خلف خمينى جلاد است. يادتان باشد که با يک نامه دو خطى همين امام شما هزاران زندانى سياسى و جوان آن مملکت قتل عام شدند که هنوز خانواده هايشان از محل دفن شان هم خبر ندارند. اين البته يک قلم از جنايات خمينى است که همه جناح هاى حکومتى مفتخر به آنند. اگر به آزادى فکر ميکنيد بايد بدوا با اين رژيم و اسلام تصفيه حساب کنيد. از موضع دو خردادى و انجمن اسلامى نميتوان کاسه داغ تر از آش بود. همين انجمنهاى اسلامى در دانشگاهها روى فرو کردن "سر نيزه" هاى خمينى و سروش و ديگران به قلب دانشجويان آزاديخواه پاگرفت. اگر امروز اينها هم در جنگ جناحى بيمصرف شدند، دانشجوى آزاديخواه و مبارزه براى آزادى بى تقصير است. اسلام و آزادى و حقوق انسانى غير قابل جمع اند. موفق باشيد.
دوستان نگاه ديگر
نشريه شماره دو جنبش نو و گزارش شما از دستگيريهاى دانشجويان دريافت شد. برايتان آرزوى موفقيت ميکنيم.*